گاهی وقت ها بعضی تکراری ها خسته ت نمی کنن. مثل همین بهار. همین اسفند ِ دوست داشتنی که هیچ وقت برام یه ماه مستقل نبوده و همیشه به عید وصلش کردم. همیشه از اسفند، انگار که سال تحویل شده باشه، تو جنب و جوشم. دلم میخواد همه ی کارهای نصفه و نیمه رو تموم کنم. این دویدن ها و عجله داشتن های آخر ِ سالی، حتی تو اوج ِ بی حوصلگی ها همیشه همراهم بوده. هر سال تو بهار منتظر ِ یه اتفاق دوست داشتنی و جدیدم. یه اتفاق قشنگ، که حداقل برای یه مدت آرومم کنه و بهم آرامش بده. تمام کهکشان نشانه از تو دارد
هر چه ضد و نقیض در یک آن
حرف هایی هست برای نگفتن
ها ,ِ ,یه ,تو ,اتفاق ,دوست ,دوست داشتنی ,یه اتفاق ,بی حوصلگی ,حوصلگی ها ,ِ بی
درباره این سایت